یک دل شکسته
یک آه سرد بر دل، صد زخم کهنه برجان
یک راه تار در پیش، در پشت سر بیابان
دستان سرد عاشق، پاهای خسته در راه
یک جسم بی اراده، یک خاطر پریشان
یک ذهن گنگ و مبهم با یک زبان الکن
یک قامت خمیده در زیر بار هجران
با چشم های خسته در آرزوی دیدار
با یک دل شکسته در انتظار جانان
زندان محض باشد، دنیای بی تو بودن
جایی که دیو باشد، در پشت در نگهبان
نظرات شما عزیزان: