سوگند ...
به بلندای غرورم سوگند و به حقیقت تند نفس های قلبم
و به دوتار از سه تار سینه ای سوزان
و به گلبوته های نیمه خشک یک صحرا ازنهایت نیاز
و به حاصل و تقدیر تمام اشک و احساس
و به سقوط سیبی سرخ از آن سوی مرزهای چشم
و به سکوتی بر خواسته از فریاد و خشم
و به عصمت تک قایقی در شط عشق
و به نگاهی ساده در تداوم یک لبخند که چقدر دلتنگ توام...
نظرات شما عزیزان: